English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4816 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biltong U گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
frying U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
fries U گوشت سرخ کرده
carbonado U قطعه گوشت کباب کرده
hamburg U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburgers U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburger U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
scrapple U خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph U گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
After all I have eaten his salt. هر چه باشد با هم نان ونمک خوردیم.
to break bread with a person U پیش کسی نان ونمک خوردن
Adventurism is the salt of life . U ماجرا جوئی شور ونمک زندگه است
to eat salt with a person U باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
patent to the sun U افتاب رو
sun U افتاب
queen's weather U افتاب
suns U افتاب
sunning U افتاب
sunned U افتاب
dislocate U افتاب
photosphere U افتاب
dislocating U افتاب
sunnier U افتاب رو
sunniest U افتاب رو
sunshine U افتاب
sunny U افتاب رو
dislocates U افتاب
sunless U بی افتاب
subsolar U در فل افتاب
sunflower U گل افتاب گردان
sunshade U افتاب گردان
sun burn U افتاب زدگی
heliotrope U گل افتاب پرست
heliolatrous U افتاب پرست
heliophilous U افتاب دوست
roman candle U افتاب مهتاب
sun worshipper U افتاب پرست
sunflowers U گل افتاب گردان
heliologist U افتاب شناس
heliosis U افتاب زدگی
sun beam U پرتو افتاب
heliotherapy U معالجه با افتاب
heliotropism U افتاب گرایی
sunlike U مانند افتاب
sunbath U حمام افتاب
sunbeam U تیغ افتاب
daisies U گل افتاب گردان
solarism U افسانههای افتاب
sunbaked U افتاب پخته
daisy U گل افتاب گردان
solarization U تابش افتاب
sun struck U افتاب زده
heliotrope U افتاب گرای
sunshine recorder U افتاب سنج
sun dried U در افتاب خشکانیده
visorless U بی افتاب گردان
sunbeams U تیغ افتاب
sunbeams U پرتو افتاب
sunward U سوی افتاب
sunup U طلوع افتاب
sunstruck U افتاب زده
sunshades U افتاب گردان
sunshiny U افتاب گیر
sun worship U افتاب پرستی
sunlight U نور افتاب
dawned U طلوع افتاب
dawn U طلوع افتاب
sundials U شاخص افتاب
sundial U شاخص افتاب
streamers U تیغ افتاب
sunburn U افتاب زدگی
basks U افتاب خوردن
sunstroke U افتاب زدگی
german giant swing U افتاب شکسته
patent to the sun U افتاب گیر
p of the sun U طلوع افتاب
dry in the sun U خشکاندن در افتاب
dawning U طلوع افتاب
sunshine U تابش افتاب
sunshine U نور افتاب
visor U افتاب گردان
visors U افتاب گردان
dawns U طلوع افتاب
sunsets U غروب افتاب
broiling sun U افتاب سوزان
chamaeleon U افتاب پرست
chamaeleontis U افتاب پرست
cockshut U غروب افتاب
sunbeam U پرتو افتاب
streamer U تیغ افتاب
giant circle U افتاب شکسته
bask U افتاب خوردن
sunrises U طلوع افتاب
sunrise U طلوع افتاب
weather beaten U افتاب زده
girasol U گل افتاب پرست
visard U افتاب گردان
heliograph U افتاب نگار
turnsole U گل افتاب گردان
vizor U افتاب گردان
basked U افتاب خوردن
eclipse of sun U افتاب گرفتگی
helianthemum U چرخ افتاب
p of the sun U نیش افتاب
basking U افتاب خوردن
helianthus U گل افتاب گردان
helianthemum U افتاب چرخ
girasole U گل افتاب پرست
giant swing U افتاب یا مهتاب
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
sunbathes U حمام افتاب گرفتن
sunflower U گیاه افتاب گرا
sunbathed U حمام افتاب گرفتن
basks U حمام افتاب گرفتن
basked U حمام افتاب گرفتن
sunbathe U حمام افتاب گرفتن
solarize U درمعرض افتاب قراردادن
side screen U چادر افتاب گیر
insolate U در معرض افتاب گذاشتن
basking U حمام افتاب گرفتن
sunbathing U حمام افتاب گرفتن
sunflowers U گیاه افتاب گرا
solisequous U تابع گردش افتاب
to sun one self U خودرا افتاب دادن
sunbaked U حرارت افتاب دیده
peep U نیش افتاب روزنه
sunburn U افتاب سوخته کردن
sunshiny U منور از نور افتاب
helianthus U روزگردک جنس گل افتاب
bask U حمام افتاب گرفتن
under the sun U در جهان در زیر افتاب
to take the sun U افتاب بخود دادن
sunbaked U در افتاب خشک شده
sung hat U کلاه افتاب گیر
sun hat U کلاه افتاب گیر
peeped U نیش افتاب روزنه
peeping U نیش افتاب روزنه
peeps U نیش افتاب روزنه
sun dial U افتاب نما مقنطره
sunlit U روشن از فروغ افتاب
heliograph U دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
parches U تفتیدن افتاب سوخته کردن
sun U درمعرض افتاب قرار دادن
sunrise U طلوع خورشید تیغ افتاب
parch U تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunrises U طلوع خورشید تیغ افتاب
fire opal U گل افتاب گردان عین الشمس
insolation U در مقابل اشعه افتاب قراردادن
heliotrope U گل افتاب گردان ارغوانی روشن
sun disk U صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
suns U درمعرض افتاب قرار دادن
solar orientation U تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sun deck U عرشه افتاب گیر کشتی
tannage U قهوهای در اثر اشعه افتاب
helioscope U دوربین افتاب بینی خورشیدبین
ra U خدای افتاب مصریان قدیم
sunning U درمعرض افتاب قرار دادن
sunned U درمعرض افتاب قرار دادن
cosmical U برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
solarize U زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
apollo U خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
sunlight U تابش افتاب انعکاس نور خورشید
heliotropic U رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
the sun had parched his skin U افتاب پوست تنش را سوزانده بود
suntan U قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans U قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
sticky wicket U زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
tan U باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
stockfish U ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
sunfast U محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
havelock U روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
the sun is near setting U افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
brawn U گوشت
meats U گوشت
meat U گوشت
granulation tissue U گوشت نو
basting U گوشت
flesh and blood U گوشت
proud flesh U گوشت نو
preserved meat U گوشت
viand U گوشت
flesh U گوشت
flesh-and-blood U گوشت
pulpless U بی گوشت
fruit pulp U گوشت میوه
Recent search history Forum search
2New Format
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1What's on your mind
1cartridge
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
1several states in united stats limit "end of pipe "discharges into natural water bodies to 500 mg/L of total dissolved solids
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1معنی کلمه procom
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com